Friday, December 28, 2007

مروارید
امید نمرده است
با من است ولی
انگار سفر رفته است
همه دانه می شوند و من
دانه شنی گمم
همه در خاک می رووند و من
در ته دریای پر تلاطمم
امید نمرده است ولی
روزی می آید از سفر
من را به آغوش می کشد آنگاه
صدف زندگی
میوه ها همه خاک می شوند و من
...همواره تا ابد درم

Tuesday, December 18, 2007

طلوع تو
خورشید راچه روی پرتو افکنی است
درشروع تابش نگاه تو
باد را چه جای سرودن است
درآغاز شکوه گلویت
شب چگونه زندگی کند
...درآمدن و طلوع تو