آه
ببین درختم را
آنجا
در آن گوشه
بر آن شاخه
دارد غنچه می زند
انگار که بهار است
برگهای زردش را ببین
ببین چگونه خشک می شوند
می افتند
همچون پاییز
شاخه هایش را ببین
با نسیم
دیگر آشنا نیست
و از ترس باد
خشکیده
ریشه هایش
از خاک بیزار است
حتی پرنده ای
پناه نمی آورد اینجا
میوه اش
رویایی بود
که هیچ فصلی
آن را نپذیرفت
دوستی آسمان
پایانش
رعد وبرق است
و زمین
سیلاب را
در روزهای سخت
به سوی ریشه ها
هدایت می کند
آه
کاش آن دانه
اینجا نیفتاده بود
No comments:
Post a Comment