Tuesday, September 4, 2007

با من صنما
با من صنما دل یکدله کن... گر سر ننهم آنگه گله کن
مجنون شده ام از بهر خدا... زآن زلف خوشت یک سلسله کن
سی پاره به کف در چله شدی... سی پاره منم ترک چله کن
مجهول مرو با غول مرو... زنهار سفر با قافله کن
ای مطرب دل زآن نغمه خوش... این مغز مرا پر مشغله کن
ای زهره و مه زان شعله رو... دو چشم مرا دو مشعله کن
ای موسی جان شبان شده ای... بر طور بر آ ترک گله کن
نعلین ز دو پا بیرون کن و رو... در دست طوی پا آبله کن
تکیه گه تو حق شد نه عصا... انداز عصا و آن را یله کن
فرعون هوا چون شد حیوان... در گردن او رو زنگله کن
مولانا

No comments: